- در طول
- در راستای، در هنگام، در درازنای
معنی در طول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در اول اولا مقابل در آخر
نیکخوی
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
فورا فی الحال هماندم
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
نیازمند محتاج تهیدست
آموزه نخست
در برابر
دو طفل پسندیده دو مردمک چشم. یا دو طفل نور دو مردمک چشم
سهمناک سخت ترس آور بسیار هول مهیب سهمناک
آغاز، دیرباز، از روزگار قدیم
در ورزش دومیدانی پریدن رو به جلو در روی زمین
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
ارزیکم زبانزدی در اختر ماری
هر جور
روی هم رفته